loading...
بزرگترین وبسایت آموزشی اجتماعی
محمد بازدید : 14 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (3)

من نه به راز و افسون

گل سرخ سهرابم

نه به دوست داشتني بودن

گل سرخ شازده كوچولو

خودم هستم، براي دل خودم

غريب / قريب

مسافر راهي مبهم

چشم انتظار

گاه خسته و پژمرده

از هياهوي انتظار

خط خطي هايي ميكنم

از سر دلتنگي

...

 

محمد بازدید : 14 پنجشنبه 13 تیر 1392 نظرات (0)

خداي من . . .

چگونه نااميد باشم، در حالي که تو اميد مني . . .

چگونه سستي بگيرم، چگونه خواري پذيرم که تو تکيه‌گاه مني . . .

اي آنکه با کمال زيبايي و نورانيت خويش، آنچنان تجلي کرده‌اي که عظمتت بر تمامي ما سايه افکنده . . .

محمد بازدید : 16 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

بیا خیلی با صفاست فرق میکنه 

 :تا حالا چند بار اومدم هر وقتم گفتم باز نشده

   این هفته هفته آخره آخرین پنج شنبه این ماهه

 :هر چی اومدم بهتر که نشد بدترم شد

  ایندفعه رو بیا اون ناز کردن تو رومیخواد اون دوست داره بنده هایی که زود خسته نمیشن

 :آخه ...

.

.

.

.

.

یک هفته گذشت آخرین پنج شنبه ماه شعبان سر رسید 

رفقا با همدیگه رفتن برا مناجات شعبانیه

خداوندا! با مهلت و میدانی که به نفس داده ام، بر خویش ستم کرده ام، پس اگر مرا نیامرزی، پس وای بر من.

خدایا! همواره در طول زندگی، از لطف و احسانت برخوردار بوده ام، پس از مرگ هم، لطف خویش از من دریغ مدار.

خدایا! چگونه مایوس باشم از اینکه پس از مرگ هم نگاه لطف و احسان تو بر من خواهد بود، در حالی که در طول حیاتم، با من جز احسان و نیکی نکرده ای.

خدایا! کار مرا آنگونه به سامان برسان که تو سزاوار آنی (نه آن سان که من در خور آنم).

خدایا! با بزرگواریت، به من عنایت کن، بر گناهکاری که در لجه جهل خویش فرو رفته است.

خدایا!

نمیدونید چه صفایی داشت موقعی که نام حسین تو فضای مجلس پیچید و خود به خود اشکها جاری شد

توصیه به تمامی دوستان آخرین پنج شنبه این ماه رو از دست ندید.

خدایا بحق فرزند زهرا(س) دل تمامی دوستان ما را آرام و شاد گردان.

الـــــــــهی آمـــیــــــن

 

محمد بازدید : 15 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

مولای من!

ای کاش آن اوایل که زبان گشودم، نزدیکانم مرا به گفتن یا مهدی وا می‌داشتند. ای کاش مهد کودکم، مهد، آشنایی با تو بود. کاشکی در کلاس اول دبستان، آموزگارم الفبای عشق تو را برایم هجی می‌کرد و نام زیبای تو را سر مشق دفترچه‌ی تکلیفم قرار می‌داد. آقای من! از کجا آغاز کنم؟ از خود بگویم یا از دیگران؟ از نسل‌های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ از دوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟ از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می‌آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون‌ریز معرفی می‌‌کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می‌کشند که حتی دوستانت را از ظهورت می‌ترسانند؟ می‌خواهم به سوی تو برگردم. یقین دارم برگذشته‌های پر از غفلتم، کریمانه چشم می‌پوشی؛ می‌دانم توبه‌ام را قبول می‌کنی و با آغوش باز مرا می‌پذیری. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی العفو العفو

محمد بازدید : 16 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

با تشکر از خانمی که این خاطره را برای ما فرستادند.

یک شب خواهرم به اتفاق خانواده اش اومده بودن خونمون و بعد از حال و احوال کردن . شروع کرد به گفتن داستان اختلاف زن و شوهری که اومده بودن پیشش برای مشاوره. البته خواهرم عادت نداره بحث های زناشویی رو که توی مشاوره ها پیش میاد رو برای دیگران تعریف کنه اما این دفعه رو به خاطر جالب بودنش گفت .

حالا داستانو از زبان خواهرم می گم:

وقتی نزدیک زنه شدم، ناله و نفرینشو شروع کرد. سن مرد و همسرش حدود ۲۵ سال می خورد . پرسیدم قضیه چیه؟اختلافتون سرچیه؟ گفت: «خانم دکتر، در بی‌بندوباری این مرد همین بس که توی خیابان، خودش زن‌های مردم رو به من نشون می‌ده و مثلا می‌گه موی فلانی را ببین، سر و وضع فلانی را نگاه کن درسته که من همسر اون باشم ولی اون، چشماش به زن‌های دیگه باشه؟»

مسلما انتظار داشت من هم ازش حمایت کنم و رو کنم به آقا و بگم: «‌ای مرد ! این چه کاریه که می‌کنی؟ اما واکنشم باعث بهت اونها شد. خیلی راحت و با اطمینان گفتم: «خانم اینکه شما می‌گید که ایرادی نیست؛ خیلی هم خوبه

خانم و آقا مکثی کردند و بعد از چند لحظه خانم دوباره به حرف اومد و گفت: «یعنی اینکه این مرد چشمش مدام دنبال دخترها و زن‌های مردمه و این قدر هم پرروست که برای من تعریف می‌کنه، بد نیست؟ من بازهم با لحنی محکم گفتم: «خب، چه اشکالی دارد که این قدر با شما راحته که برات این چیزها را هم تعریف می‌کنه؟ واقعا چه اشکالی داره؟»

زن دیگه نمی‌دونست چی بگه. مرد هم که خودش تو این مدت کلی بد و بیراه از زنش شنیده بود، شاید ته دلش داشت می‌گفت: «بابا این دیگه عجب دکتر باحالیه!» اینجا بود که احساس کردم زن و شوهر به جایی که می‌خواستم رسیدن و حالا وقت گفتن حرف آخره.

گفتم: « شما تو خونه‌تون ماهواره دارید؟»

گفتن: « بله، فیلم و موزیک و برخی برنامه‌ها رو با هم می بینیم

گفتم: «لابد با هم میشینید و تماشا می‌کنید. »

گفتند: «بله

رو کردم به خانم و گفتم: «خب، زن‌هایی که تو اون فیلم‌ها و برنامه‌های ماهواره هستند از نظر شما سر و وضع و لباسشون ناجورتره یا زن‌های توی خیابون؟ »
جواب معلوم بود.

ادامه دادم: خب، چرا اونجا به شوهرتون ایراد نمی‌گیرید که با دقت به اون زن‌ها نگاه می‌کنه؟ هردوشون سکوت کردن.

بعد از چند لحظه خانم زیر لب گفت: خانم دکتر، خب، اونها فیلم و عکس هستن و حرفشو قطع کردم و گفتم: «اصل ماجرا فرقی نمی‌کنه. اگر همسرتون فیلم و عکس همون خانم‌هایی رو که تو خیابان هستن نگاه بکنه، شما مشکلی ندارید؟ جوابی نداشت. شوهره هم سکوت کرده بود… »
به هرحال وقتی زن و شوهری قبول کردن تو خونه‌شون ماهواره باشه و همه برنامه‌ها رو بدون کنترل و مدیریت لازم نگاه بکنند، تبعاتشو هم باید قبول داشته باشن؛ بی‌مهری‌ها، سردی‌ها، بی‌میلی‌ها، دعواها. به هرحال وقتی پایه خانواده سست شد، زمینه قهر و نزاع و طلاق فراهم می‌شود.

البته مشکلات این‌چنینی فقط به خاطر بدحجابی و نوع پوشش تصاویر ماهواره‌ای نیست. خودتون قضاوت کنید، وقتی خانواده‌ها روزها بلکه هفته ها و نه بلکه ماهها سریال‌هایی رو دنبال می‌کنن که هدفی جز عادی جلوه دادن روابط نامشروع و غیرمجاز ندارند، فیلم‌هایی که زن و شوهرها رو تشویق به خیانت به یکدیگر می‌کنند و اسم تمام اینها را آزادی فردی می‌گذارند، چه بر سر خانواده‌های ما خواهد آمد؟

 

محمد بازدید : 16 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

متن خاطره یک روحانی جوان است. که پیشنهاد می‌دهیم تا انتها آن‌را بخوانید

زياد  شنيده ايم كه مي گويند دل بايد پاك باشد ظاهر كه مهم نيست.......مطمئنا دل به هر سمت و سويي برود ظاهر هم ، به همان سمت و سو خواهد رفت.....در احادیث خوندیم که " دل ، حرم خداست، پس جز خدا را در حرم خدا جاي مده....." دل حرم خداست،دل پاك فقط جاي خداست....عاري از كينه،كبر،دروغ، نيرنگ،رياست.....دلی پاک است که هم در عمل،هم در ظاهر پاك باشد.....دلی است که غیر از خدا هیچ چیز در او نیست.....دل پاك بايد در پاكي ظاهر شخص هم خود را نشان دهد .....چون ازكوزه همان برون تراود كه دراوست......پاکی دل در پاکی رفتار و متانت و وقار نمایان می شود و از دل پاک جز نگاه پاک بر نمی آید.......میشه دلی پاک باشه ولي سبب به فسادكشيدن دلهاي ديگران بشه.....میشه دلی پاک باشه و با بی حجابی خود، با رفتار خود باعث بشه اساس یک خانواده از هم بپاشه...؟؟؟ میشه دلی پاک باشه و بخواد برای جلب نظر غیر خدا ، امر خدا را فراموش کنه....؟؟؟؟ میشه دلی پاک باشه وقتی بنده ی حق نباشه....؟؟؟میشه دلی پاک باشه ولی معرفتش آن قدر نیست که حرمت چادر حضرت فاطمه (س) رو نگه داره...؟؟؟ میشه دلی پاک باشه وقتی می خواهد آن گونه زندگی کنه که خودش می خواد نه خدا....؟؟؟؟؟

کدوم دل پاک این رو قبول میکنه....؟؟؟کدوم دل پاک قبول میکنه با بی حجابی هر نگاه ناپاکی رو به سمت خودش جذب کنه...؟؟؟؟ آیا کسی که با بی حجابی و  ظاهرش به باطن مردم آسیب میزنه باطنش پاک می مونه....؟؟؟آيا يه دل پاك هر حرف نادرست و گناه آلودي رو به زبان جاري میكنه؟؟؟؟؟آیا کسی میتونه ادعاي پاكي دل و رفاقت با خدارو بکنه ولي روي خواسته هاش بخاطر خدا پا نذاره؟؟؟؟؟

يه نگاهي به دلت بنداز....توی دلت چی هاست...؟؟؟خدا هست  يا..

محمد بازدید : 16 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

  بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آن‌ها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند

 لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمی‌دانستم با این همه بی‌حجاب و... چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آن‌ها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم

 یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود.

 داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آن‌ها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچه‌ها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان می‌آمد) و به قول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول یکی از آن‌ها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند؛ لذا از من خواستند که به عنوان راهنما با آن‌ها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آن‌ها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم

 سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟

 گفتم: از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری می‌کنند؟

 یکی از بچه‌ها بلند گفت: حق با حاج آقا است خیلی وضعیت ما نا‌مناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا گریه می‌کند یا می‌خندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف می‌کند

 بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت: حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیده‌ایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم اصلا وقتی چادری‌ها را می‌بینم حالم به هم می‌خورد و دلم می‌خواهد دختران چادری را خفه کنم.

 گفتم: به فرض که حق با شما است ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمی‌کنی؟ اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بی‌چادری باشد؟ گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن!

 گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار که ضرر ندارد تا بعد از آنکه می‌خواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید.

 بالاخره با بی‌میلی تمام چادر بر سر کرد و گروه 7 نفره اراذل اوباش که 4 نفر آن‌ها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر می‌کردند مثل بچه‌های خوب و مثبت همراه من به راه افتادند

 اگر کسی اولین بار آن‌ها را می‌دید می‌گفت گروه امر به معروف خواهران هستند

 

 

محمد بازدید : 14 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

*الله* واقعا آرامش بخش است!!

تا آخر بخوانید، جالب است...

یک پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داد و به این نتیجه رسید که ذکر جلاله ی *الله* و تکرار آن و نیز صدای این لفظ موجب آرامش روحی می شود و استرس و نگرانی را از انسان دور می کند.

این پژوهشگر غیر مسلمان در گفت و گویی در این باره گفت : پس از انجام دادن تحقیقاتی 3ساله بر روی تعداد زیادی مسلمان که قرآن می خوانند یا کلمه *الله* را می شنوند ، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله * الله* و تکرار آن و حتی شنیدن آن ، موجب آرامش روحی می شود و استرس و نگرانی را از انسان دور می کند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد. وی در ادامه افزود : بسیاری از این مسلمانان که روی انان تحقیق می کردم به بیماری های مختلف روحی و روانی دچار بودند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیر مسلمان نیز استفاده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر *الله* کردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم . زیرا تاثیر آن بر روی افراد افسرده و ناامید و نگران بسیار چشمگیر و عجیب بود.

این پژوهشگر هلندی همچنین گفت : از نظر پزشکی برایم ثابت شد که حرف الف که کلمه *الله* با آن شروع می شود ، از بخش بالایی سینه انسان بیرون می آید و باعث تنظیم تنفس می شود.(به ویژه اگر تکرار گردد) و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می دهد. حرف لام که حرف دوم *الله* است و نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می شود . تکرار شدن این حرکت که در کلمه *الله* تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تاثیر گذار است. حرف ها نیز حرکتی به ریه می دهد و در دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تاثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می شود .

قرآن کریم در ایه ای کریمه می فرماید :

*الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله ، الا بذکر الله تطمئن القلوب*

این خبر را برای دوستانی که یاد خدا آرامشان می کند بخوانید.

 

 

محمد بازدید : 11 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

شاید تا به حال شنیده باشید و یا خوانده باشید که چارلی چاپلین در نامه ای به دخترش در مورد پوشش او چه میگوید:

 

........برهنگی بیماری عصر ما است. من پیر مردم و شاید حرفهای خنده اور بزنم. اما به گمان من تن عریان تو باید 

از ان کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری.

بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد !

نترس این ده سال تو را پیرتر نخواهد کرد!!!

به هر حال امیدوارم تو اخرین کسی باشی که تبعه جزیره لختی ها بشوی.........

محمد بازدید : 13 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (1)

 

بعضی ها...

بعضی ها یک عمر زندگی می کنند، برای رسیدن به زندگی./

بعضی ها زمین ها را از خدا مجانی می گیرند و به بندگان خدا گران می فروشند./

بعضی ها حمال کتاب اند./

بعضی ها بقال کتاب اند./

بعضی ها انباردار کتاب اند./

بعضی ها مجموعه دار (کلکسیونر) کتاب اند./

بعضی ها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان./

بعضی ها اصلا‏ قیمتی ندارند./

بعضی ها را باید قاب گرفت./

بعضی ها را باید بایگانی کرد./

بعضی ها در حسرت پول، همیشه مریض اند./

بعضی ها برای حفظ پول، همیشه بی خواب اند./

بعضی ها برای دیدن پول، همیشه می خوابند./

بعضی ها برای پول، هر کاری می کنند./

بعضی ها نان نامشان را می خورند./

بعضی ها نان موی سفیدشان را می خورند./

بعضی ها نان پدرانشان را می خورند./

بعضی ها نان خشک و خالی می خورند./

بعضی ها اصلا نان نمی خورند!/

بعضی ها با گل ها صحبت می کنند./

بعضی ها با ستاره ها رابطه دارند./

بعضی ها صدای آب را ترجمه می کنند./

بعضی ها صدای ملائک را می شنوند./

بعضی ها صدای دل خود را هم نمی شنوند./

بعضی ها حتی زحمت فکر کردن به خود نمی دهند./

بعضی ها فکر می کنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست./

بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود می دانند./

  بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می کشند./

بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می گیرند./

بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی می کنند./

بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر، بعضی به اندازه کره زمین و بعضی به وسعت کل هستی./

شما چطور؟ آیا شما هم از این بعضی ها هستید؟!/

 بعضی ها انباردار کتاب اند./

بعضی ها مجموعه دار (کلکسیونر) کتاب اند./

بعضی ها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان./

بعضی ها اصلا‏ قیمتی ندارند./

بعضی ها را باید قاب گرفت./

بعضی ها را باید بایگانی کرد./

بعضی ها در حسرت پول، همیشه مریض اند./

بعضی ها برای حفظ پول، همیشه بی خواب اند./

بعضی ها برای دیدن پول، همیشه می خوابند./

بعضی ها برای پول، هر کاری می کنند./

بعضی ها نان نامشان را می خورند./

بعضی ها نان موی سفیدشان را می خورند./

بعضی ها نان پدرانشان را می خورند./

بعضی ها نان خشک و خالی می خورند./

بعضی ها اصلا نان نمی خورند!/

بعضی ها با گل ها صحبت می کنند./

بعضی ها با ستاره ها رابطه دارند./

بعضی ها صدای آب را ترجمه می کنند./

بعضی ها صدای ملائک را می شنوند./

بعضی ها صدای دل خود را هم نمی شنوند./

بعضی ها حتی زحمت فکر کردن به خود نمی دهند./

بعضی ها فکر می کنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست./

بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود می دانند./

  بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می کشند./

بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می گیرند./

بعضی ها در تمام زندگیشان نقش بازی می کنند./

بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر، بعضی به اندازه کره زمین و بعضی به وسعت کل هستی./

شما چطور؟ آیا شما هم از این بعضی ها هستید؟!/

 

 

محمد بازدید : 15 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

فقر همه جا سر می کشد...

فقر، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ...

طلا و غذا نیست ...

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتاب فروشی می نشیند ...

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که

روزنامه های برگشتی را خرد می کند ...

فقر ، کتیبه سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند ...

فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته می شود ...

فقر ، همه جا سر می کشد ...

فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ...

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است...

فقر" خدا" را فراموش کردن است

محمد بازدید : 12 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

برای من معمولی سراپا گناه درد و اشک دارد دیدن این صحنه:

که دختر مسلمان بشود کالایی برای تبلیغ کالایی دیگر... آن هم یک کالای اسرائیلی!!!

قلب ولی عصرمان دیگر چه می کشد از این صحنه ها؟!

تو یک زنی و آرام جان یک خانه؛ نه یک کالا برای فروش بیشتر یک کارخانه...

تو چراغ خانه ای نه کارگر کارخانه...

محمد بازدید : 9 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

دختر چادری می‌خواست از خیابان رد شود.

 

داشت فکر می‌کرد، حواسش کمی از چادرش غافل شده بود،

مثل همیشه محکم نگرفته بودش.

به وسط خیابان رسیده بود،

یک تاکسی از جلویش رد می‌شد،

دو دختر داخل تاکسی نسبت به حجاب او بیگانه بودند، نگاهشان روی او متوقف شد.

یکی از دخترها سرش را از ماشین بیرون آورد و بلند داد زد:

- چادرتو محکم تر بگیر!...

بعد هر دو در حالیکه دور می‌شدند برگشتند و از شیشه عقب ماشین با حرص به دختر چادری نگاه کردند. می‌خندیدند، انگار از کارشان خیلی لذت برده بودند!

دختر چادری اما، انگار متذکر چیزی شده باشد، حواسش جمع شد،

چادرش را محکم تر گرفت،

و به راهش ادامه داد!

محمد بازدید : 11 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

چادر رو دوست دارم

چادری که برای من خستگی نمیاره

حتی در تابستون...

من با چادرم هیچ وقت خسته نمیشم

اما چادر امنیت میاره

با رنگ سیاهش، با بلندیش

با بزرگیش، با وسعتش...

امنیت خیلی حس خوبیه

نعمت خیلی بزرگیه

بعضی ها که امنیت رو دوست ندارند،

خودشون رو از حجاب محروم می کنند...

چادرم برای کسی که امنیت رو میخواد،

هدیه ای وصف ناشدنی به ارمغان میاره...

 

محمد بازدید : 13 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

بگــــذآر ،

پیــله کُننــد

بــه چـــآدرت،

مُـــدآمـ....

بــه پـــروآنـه شُــدنـت می ارزد...

 مــــآدر ،سرمـــآن پـائین اســت از رخ نیلی تـآن..

محمد بازدید : 13 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

 

ایــن جمله را بـآید،قــآب بگیـرم

و بزنـمـ بــه آینـه یِ دلـمـ ،

و خـودمـ رآ بــا آن طـآق بزنمـ.. :

پوشیدن لبــآس شهـرت

و لبــآسی کــه بـآعث انگشـت نمــآیی شود،

حرآمـ اسـت

آیـه الله بهجـت ره 

 

محمد بازدید : 13 چهارشنبه 12 تیر 1392 نظرات (0)

در این گرمـآی تـآبستـآن؛

وقتے پیچیده می شـومـ میـآن سیـآهے ات،

تنهــآ دلخـوشےامـ به این اسـت که

عرقِ روے ِ پیشـآنے امـ؛

عرقِ بنـدگے اسـت،

نـه عرق شَـرمـ...

بـآور کـن،معنـے ِ این همه حرارت و گرمآ رآ به جآن خریدن،تحمـل نیسـت..

عشق اسـت؛عشق بـه خُـدا...

+چـه بسـآ که حتے گوشـه اے از گـرمے ِدمـآ؛ نمـے رسد بـه پـآے  جهنـمـِ اعمـآلمان،

اگر لحظه اے نظرت از مـا برگردد...

 

محمد بازدید : 104 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (1)

حالم از این چادری ها به هم می خوره...

ما بی حجابا (به قول شما) ظاهر و باطنمون یکیه، ولی چادری ها تو ظاهر خوبن ولی باطنشون معلوم نیست، و خدا میشناستشون....
حالا جواب بده....

با سلام.

البته اينكه شما همه چادري ها را بدتر از بي حجاب ها مي دانيد، كمي زياده روي است و شايد دليلش كينه اي ناشناخته باشد. اما جواب شما:
آيا مي توانيد به قشر خاصي، مثلاً دكتر ها و يا معلم ها و يا كارگر ها بگوييد همه اين قشر بد هستند؟ 

و يا در هر قشر و گروهي بد يا خوب با هم موجود است؟

مسلماً همين طور است و در هر گروه و دسته و مجموعه هم شكل و هم شغل، هم خوب وجود دارد و هم بد...

در چادري ها و محجبه ها هم همين طور است، مثلاً اگر دختر محجبه اي به شدت بد اخلاق است و يا هر مورد سوء اخلاقي ديگري كه ممكن است داشته باشد با دختر بي حجابي كه بسيار اخلاق خوبي دارد و به ديگران محبت مي كند و از هر نظر كامل است، فرق هايي دارد، اما اين دليلي بر آن نيست كه بي حجاب و با حجاب در جامعه نيز با همين اخلاقيات تاثير گذار هستند. چشم بيناي جامعه كاري به دل و احساسات يك دختر چه بي حجاب و چه باحجاب ندارد، بلكه مستقيماً با نوع پوشش و تيپ و ظاهر او برخورد مي كند

اين اتفاق بارها در جامعه افتاده است و شما در اخبار حوادث رسانه ها به راحتي با آن برخورد مي كنيد كه مثلاً دختري به خاطر نوع پوشش و تيپش با مزاحمت، تعدي و يا تجاوز افرادي مواجه مي شود، در حالي كه اين دختر مطمئناً اهل هيچ كدام از اين كارها نبوده است و فقط گناهش نوع پوشش او بوده است، كسي در اين اتفاق نمي گويد، اين نوع دختران و زنان دلشان پاك است و مورد نيتي سوء قرار نمي گيرند.
در ضمن ما دو نوع گناه داريم(البته در قبال اين موضوع)، يكي گناه شخصي و فردي است كه كسي اخلاقش بد است، يا كينه اي است، يا تندي مي كند و يا ...، و يك نوع گناه اجتماعي داريم كه كسي به درون شما كار ندارد، بلكه نوع رفتار شما باعث فعل و انفعالاتي در جامعه مي شود، كه در تخريب ديگران نقش مستقيم و موثر دارد.

بي حجابي از نوع گناهان اجتماعي است كه باعث تخريب روح اجتماع مي شود، ممكن است شما حتي مستجاب الدعوه هم باشيد،‌ نماز شب بخوانيد و يا كرامت هم داشته باشيد و براي اطرافيان خود مثل پيامبر باشيد، اما نوع تيپ و پوشش شما به اين ها ربط ندارد و باعث به انحراف رفتن بسياري از جوانان و نوجوانان جامعه مي شود كه امكان ازدواج و جوابگويي مناسب به غريزه جنسي خود را ندارند، يا حتي ممكن است بسياري از كساني كه ازدواج كرده اند نيز به خاطر برخورد با نوع پوشش و تيپ شما به بيراهه بروند، آيا اين خيانت به خلق خدا نيست، خيانت به كساني كه بايد بندگي خدا كنند ولي شيطان با كمك ظاهر شما آنها را از راه راست بيرون برده است؟
اما يك باحجاب سواي از هر تفكر و اخلاقي كه دارد و حتماً به خاطر آنها بايد جوابگو به خداي خود باشد، از اين گناه اجتماعي با تخريب بسيار زياد مبري و بركنار است.

در ضمن شما به قاطبه كلي دختران باحجابي نگاه كنيد كه حرف شما در آنها مصداقي ندارد، و همين طور كه وظيفه اجتماعي خويش را به بهترين نحو انجام مي دهند، رفتار و خلق و خوي آنها نيز بسيار عاليست، مهربان هستند و نماد كامل يك زن و دختر مسلمان هستند. آنها هم موجب رضايت خدا هستند و هم موجب رضايت خلق خدا.

موفق باشيد.

محمد بازدید : 16 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (1)

 

من شخصا هرگز زیر بار زور "حجاب اجباری" نمیریم... شاید اگه یه روزی در ایران حجاب آزاد بشه، با انتخاب خودم حجاب داشته باشم... اما الان برای مقابله با این بسیجی ها هم که شده جلوشون وای می ایستم جوری که دلم میخواد لباس می پوشم...

*با اجبار، صاحب اعتقاد نمي شويد.

با سلام...
در جواب شما بايد گفت: انسان هيچ گاه به زور و اجبار داراي عقيده و گرايش نمي شود، و هيچ گاه نمي شود به كسي با زور عقيده اي را قبولاند...
اما در مورد اينكه "حجاب اجباري" و يا حجاب آزاد از نظر شما چگونه برداشت مي شود، حرف ديگريست. البته شخصاً با حجاب اجباري موافق نيستم، و به صورت نسبي آن را قبول ندارم، ولي در مورد اينكه حجاب اجباري قرار است شما و امثال شما را محجبه و صاحب عقيده در مورد حجاب و پوشش كند، مخالفم. به اين معني كه اجباري كه در سطح جامعه با آن مواجه بوديد، فقط براي به اجرا در آمدن قانون كشور است كه، از تردد زنان و دختران با نوع پوشش باز و هوس انگيز جلوگيري مي شده است. نه اينكه شما روز بعد از تذكر ماموران، يك زن و يا دختر محجبه و معتقد بشويد...

*حجاب در ايران آزاد مي شود؟

در مورد اينكه نوشتيد در ايران حجاب آزاد بشود، سوال اين است:
 آزادي در نوع پوشش زنان در يك كشور اسلامي كه با اصل فرامين قرآن كريم مغايرت دارد چگونه ممكن است؟
آزادي در پوشش(از نوعي كه شما مي خواهيد)، قرار است چه گزينه مثبتي را دست آورد شما كند، كه قبلا از آن محروم بوده ايد؟
چرا در دين اسلام ( قرآن و احاديث)، زنان را در جامعه، سفارش به پوشاندن زيبايي هاي خودشان كرده است؟ آيا اسلام با زيبايي مخالف است؟ يا با اين كار مي خواهد از زنان سوء استفاده نشود؟ 
آيا آزادي زن در هر نوع پوششي كه خودش خواست، حتي اگر لطف به زن باشد، ظلم به مردان و پسران جامعه نيست؟ يعني، مردان موظف به كنترل خود و چشم خود در مقابل زنان هستند، آيا اين منافاتي با اين دستور قرآن كريم ندارد؟
اگر وجود مرد را نياز و وجود زن را ناز بدانيم، كه روانشناسان هم معتقد به آن هستند، مي شود مرد را از فطرت خويش جدا كرد كه، چشم هاي خود را ببندد و يا خود را در خانه حبس كند تا زن به جلوه گري خود بپردازد؟ و اگر نمي شود، چه اتفاقي در جامعه قرار است بيفتد؟ يعني زن خود را عرضه كند، در رنگ ها و طرح هاي مختلف و مرد هم بنا به احساس نياز به هر زني مي خواهد دست يازد؟
و سوال هاي بيشماري كه بنا به كمي موقعيت ابراز آن، نمي نويسم...
البته مي توان گفت بيشترين دليلي كه زنان بر آزاد بودن خود در پوشش (به نوع فكر شما) دارند، به خاطر اين است كه اشراف و فهم كاملي روي اين موضوع نمي كنند، و در يك نوع خودخواهي و خودپسندي، و بدون فكر روي عاقبت كار خويش، چيزي را مي خواهند كه دين اسلام با آن شديداً مخالف است...

*به خاطر لجبازي با بسيجي ها بي حجابيد؟

در مورد ادامه نوشته شما، اينكه براي مقابله با بسيجي ها دست به اين كار مي زنيد، و به نوعي، لجبازي مي كنيد:
خواهر گرامي، به يك مثال توجه كنيد: آيا جايي كه تعدادي به شما مي گويند، لبه پرتگاه نرو، چون ممكن است سقوط كنيد، و به بهاي جانتان تمام شود، شما مي گوييد: به خاطر مقابله با شما و براي به كرسي نشاندن حرفم، مي روم و هر كار دلم خواست مي كنم؟ نتيجه چه مي شود؟
اين در حاليست كه نوع كار شما در انتخاب لباس و پوشش، بسيار بدتر از مثال گفته شده است. و عواقبش خطرناكتر است. و اين در حالي است كه كاري بسيار زشت و ناپسند، جلوي چشمتان زيبا جلوه داده شده است:

إِنَّ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ (سوره نمل آيه 4 )
همانا کسانی که به آخرت ایمان ندارند، کارهایشان را برایشان آراسته ایم و در نتیجه، متحیّر و کوردلند.

شما در عمري كه خدا به عنوان نعمت در اختيارتان گذاشته است، به مقدار سال هاي محدودي از عمرتان صاحب جمال و زيبايي خيره كننده هستيد، كه با كمك نوع پوشش و آرايش جلوه آن را بيشتر مي كنيد، و اين در حاليست كه افرادي در جامعه نيز طالب همين جلوه ها هستند و از وجود شما كه همه اش زيبايي صورت نيست، همين ظاهر، و مدتي به شما نزديك شدن را مي خواهند. 
شما چه حالي مي شويد از اينكه همين افراد چند صباحي بعد چشمشان دنبال ديگران است كه از شما زيباترند، و شما را براي مصرفي چند روزه مي خواستند؟ اصولاً با اين نوع رفتار، شما به زودي با چروك شدن صورتتان، و از دست دادن زيبايي هايتان، روحيه خود را و طراوت فكري خود را نيز از دست مي دهيد، چون اصل خويش را بر پايه چيزي گذاشتيد كه موقتي بود و چند صباحي با شما همراه بود...
حتي اگر ازدواج كنيد، بعد از چند ماه براي همسرتان عادي و معمولي مي شويد، آيا دوست مي داريد همسر شما چشمش در جامعه دنبال امثال شما باشد كه زيباتر هستند، و مرد شما را از نظر شهوت بصري ارضاء مي كنند؟ حتماً اينطور نيست...
در ضمن ممكن است بسيجي ها و مذهبي ها در برخورد با شما دچار افراط بشوند، اين موضوع هيچ ربطي به دين و قرآن و خدا و ... ندارد، بلكه شما را به همان چيزي مواخذه مي كنند كه مسئولش هستيد. البته بقيه هم در نحوه برخورد با شما مسئول هستند، ولي دليل بر لجبازي با احكام قاطع و ثابت دين نمي شود...
در جايي كه قرآن كريم مي فرمايد:

قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُونَ (آيه 164 سوره انعام )
بگو: آیا غیر خدا پروردگاری بجویم در حالی که او پروردگار همه چیز است ، و هیچ کس ( عملی را از خیر یا شر ) جز بر عهده خود کسب نمی کند و هیچ گرانباری از گناه بار گناه دیگری را برنمی دارد ، سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است ، پس شما را از آنچه در آن اختلاف می کردید آگاه خواهد ساخت.

محمد بازدید : 17 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (1)

ا:

  • سلام و خسته نباشید، ضمن تقدیر از اینکه باب مناظره رو باز گذاشتید و امیدورام عادلانه به این موضوع نگاه کنید؛ خواهش می کنم به این سئوالات جواب بدید:
    1) در دنیا نزدیک 7 میلیارد نفر زندگی میکنند که نصفشون یعنی 3.5 میلیارد خانم هستند که از این رقم حداکثر در کشورهای اسلامی حدود 200 میلیون با حجاب هستند؛ آیا بقیه در ناامنی هستند یا چنین احساسی دارند؟ بنده بیش از 30 کشور خدا لطف کرده و دیدم و اجازه بدید عرض کنم که خواهر من با پوشش چادر در ایران بیش از فاسدترین شهرهای اروپایی (امستردام هلند) احساس ناامنی می کنه و روز نیست که نیاد و ناراحت نباشه که بهم چی گفتند یا ... پس راجع به احساس امنیت بیشتر باید بحث بشه و صرف ادعای این موضوع نمی تونه اونو ثابت کنه.


با سلام
در مورد اينكه فرموديد خواهر محترمتان با چادر در ايران بيشتر از فاسدترين كشورهاي دنيا احساس نا امني مي كند.
دوست گرامي، سواي از اينكه چقدر اين حرفي كه مي زنيد درست باشد(كه اسناد نادرستي آن را در قسمت دوم جواب به شما، به زودي عنوان خواهم كرد) و اينكه حواشي كار چه چيزهايي ممكن است باشد، بايد به اطلاع شما برسانم كه، چادر تنها حل كننده مشكل امنيت زن نيست، در قرآن نيز به اين اشاره شده است كه زنان حتي پاي خود را محكم به زمين نكوبند تا صداي خلخال پايشان به گوش نامحرم برسد و در دلشان هوس مزاحمت پديد آيد (البته خلخال و ... براي عربستان صدها سال پيش است)، امروزه ما به قول شهيد مطهري به اين قضيه مي گوييم "زبان دار " راه رفتن، زبان دار لباس پوشيدن و ...به اين معني كه مثلا زني چادر به سر دارد، ولي اين چادر فقط اسمش چادر است(مانند چادرهايي كه همه بدن زن از پشت آن معلوم است)، يا چادر دارد ولي حركات و سكناتش همراه با حيا و عفت نيست، پس صرف چادر به سر كردن دليلي بر مورد اذيت واقع نشدن نمي باشد و حجاب بايد همراه با عفت و حيا نيز همراه باشد، كما اينكه دلايل زيادي هست كه يك زن چادري در محيطي مورد متلك افراد واقع مي شود، به عنوان مثال يكي از اين علت ها ممكن است خراب شدن جو فكري جامعه اي باشد كه بي حجابي در آن زياد شده و مرد هايي آنقدر دريده و بي غيرت شده اند، كه ديدن يك چادري ناراحتشان مي كند(البته قصد بي احترامي ندارم و خدا را بر اين موضوع شاهد مي گيرم)، و دلايلي ديگر كه به خاطر طولاني شدن متن از نوشتنش صرف نظر مي كنم.


  • 2) در مورد حجاب جنابعالی و همفکرانتون صرفا حفظ اخلاقی آقایون رو مد نظر قرار می دهید یعنی برداشت اینه (اگر صحیح نیست لطفا اصلاح فرمایید) که برای حفظ جامعه از گناه (که در واقع منظور آقایونه از بیان این جامعه) خانمها خودشونو بالاجبار باید بپوشونن!!! پس خانمها چی؟ چرا باید اونها با این مشقت تاوان آقایون رو بدهند؟؟ خواهش می کنم نفرمایید که چادر و حجاب هیچ زحمت و مشقتی برای خانمها نداره و امنیت اونها حساب میشه.


دوست عزيز هيچ وقت كسي نمي گويد چادر و حجاب مشقتي براي زن ندارد، جزاي بهشت نيز براي اين كار سخت، اين را ثابت مي كند، اما در اينكه چرا زن بايد تاوان آقايون رو بدهد،- (در ضمن مي گوييد جامعه يعني مردان، لطفا كاملترش كنيد و بگوييد جامعه يعني مكاني كه قواي محركه بشر كه بيشتر آن را مردان تشكيل مي دهند براي فعاليت به آن وارد مي شوند؛ كه هر چيزي ممكن است اين زندگي اجتماعي را به مخاطره بيندازد، كه يكي از اين علت ها فسادي است كه از برخي از زنان و دختران جامعه نشئت مي گيرد، و تمركز جامعه از فعاليت سازنده مي رسد به هوسراني (تقريبا چيزي كه در برخي از دانشگاه ها اتفاق مي افتد)؛ بازخورد اين جامعه خراب نيز مستقيماً متوجه خانه اي مي شود كه قرار است زني به عنوان همسر با همين مرد زندگي مشترك داشته باشد)- اين را ما نمي گوييم، بلكه وظيفه اي است كه خدا در قرآن براي زنان معلوم كرده است، و دستور به پوشش به عنوان نمونه، در آيه 31 سوره نور و يا آيه 59 سوره احزاب آمده است، كه زن خود را بپوشاند ، اما واقعا چرا؟
اگر كتاب حجاب شهيد مطهري را مطالعه اي بفرماييد، در اين مورد مطالبي هست كه زيبا توضيح داده شده است (كه واقعا در اين جا و در چند سطر نمي توان به آن پاسخي قانع كننده داد، و شما ناگزير از خواند كتابي كامل چون "مسئله حجاب" هستيد)
ولي يك مورد را به طور اجمالي بيان مي كنم كه: انسان ها مخصوصا مرد ها تنوع طلب هستند، و همين كه مدت كوتاهي با زني به اسم همسر زندگي كردند، چهره و بدن زن برايشان عادي مي شود، و اين مرد اگر صاحب اعتقادي قوي براي خودنگهداري و تقوا نباشد و به عنوان مثال يك آدم هر دم به مزاجي فرض شود، وقتي بيرون از خانه زنان متعدد و زيباتر از همسر خويش را - (كه البته حس زيباتر ديدن زنان و دختران در جامعه گفته مي شود، حتي اگر از همسرش زشت تر باشند)- مي بيند، مطمئنا عشقش به همسرش كمتر مي شود و بهانه گيريش بيشتر مي شود( متاسفانه همين زن نيز وقتي از چشم مردش مي افتد، ممكن است خود را ناگزير به جلوه گري به ديگران ببيند تا، احساس ناز داشتن و جلوه گري كردن خود را ارضاء كند، در حالي كه اسلام عزيز اين ناز داشتن را براي نياز همسرش خلق كرده است، متاسفانه اين بي حجابي ها باعث به هم ريختگي فطرت زن و مرد نيز مي شود)...
حجاب نيامده است كه زن را محكوم به قبولي شرايطي كند كه در قبال مرد بايد بپذيرد، بلكه حجاب براي زنان هم بسيار مفيد است، كه كوچكترين فايده آن حفظ كانون خانواده خودش است، به اين معني كه زن قلب شوهرش را براي خودش مي خواهد، حال همين مرد با ديدن زنان و دختران جلوه گر چه قلبي براي همسرش مي تواند داشته باشد، با قبولي اين اصل كه، هر چه ديده بيند، دل كند ياد؟
شما انشاالله منكر همه ناامني ها و فجايعي كه در جامعه اتفاق مي افتد، ‌نيستيد؟ پس اگر منكر نيستيد و اينها يك معضل است، بايد براي از بين بردن آنها كاري كرد. كارش را هم خداوند در قران كريم بيان كرده است، كه يكي از آنها حجاب است. خوب حجاب مي آيد تا :
1)  زنان و دختران احساس امنيت و آرامش رواني كنند. و مردان نيز سواي محرك هاي اطراف خود به فعاليت هاي خود در اجتماع برسند و هوس ها و غرايز خود را براي همسر خود و براي محيط امن خانه خويش نگه دارند. يعني زنان اجتماع قلب مرد را تصاحب نمي كنند و باعث انحراف مردان جامعه نمي شود، و مرد هم خود را و عشقش را و شهوتش را براي خانه و همسر خويش نگه مي دارد.
2) از پي اين مورد، استحكام پيوند خانوادگي اتفاق مي افتد، شما حس كنيد مرد در حالي به خانه مي آيد كه عشق و هوس هيچ زني در ذهن و قلبش نيست، و فقط همسر خويش را دوست دارد و احساس نياز خويش را در گرو ناز همسرش عرضه مي كند. چقدر اين زن مي تواند احساس خوشبختي كند؟
3) از پي استحكام خانواده، استواري اجتماع مي آيد، يعني جامعه وقتي امنيت پيدا مي كند كه، مرد غريزه شهوت خويش را براي خانه خويش نگه دارد، و در جامعه براي شهوت راني نيايد، اين جامعه مي شود ميدان ظهور استعدادها و انجام فعاليت هاي سازنده اي، كه با تمركز بيشتر روي كارها اتفاق مي افتد...
4) در مورد چهارم، احترام و ارزش موجودي به نام  " زن" نهادينه مي شود، يعني زن در اجتماع به عنوان يك موجودي كه فقط مي شود با ديدنش، با لمس كردنش، با استفاده جنسي از او، با او برخورد كرد، ديده نمي شود، اين زن، بدنش اصل نيست و در چشم گروه مردان شهوت پرست جامعه مرتباً وزن نمي شود، و اندامش اصل نيست، بلكه به عنوان فردي از همين جامعه و به عنوان انسان در آن فعاليت مي كند.
 اصلا حجاب آمده است تا زن از گوشه خانه به اجتماع بيايد، و مورد سوء استفاده نيز قرار نگيرد. البته شما به وضوح ديده ايد كه مثلاً زنان بي حجاب و آرايش كرده و بزك كرده را راحت تر براي كارهايي چون منشي گري و فروشندگي و ... استخدام مي كنند، و با استفاده از جنسيت و زيبايي زنان و دختران، براي فروش و جذب مشتري، استفاده ابزاري مي كنند.

محمد بازدید : 17 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

راسش عنوان وبلاگتون توجهم رو جلب کرد ...
من یه دختر چادری هستم ولی نه اینکه چادر رو با اختیار خودم قبول کنم و با تمام وجود بپذیرم ....
من مجبور شدم چادر رو انتخاب کنم ...
چرا ؟؟؟ چون تو شهرستانی زندگی میکنم که هیچ زن مانتویی و بدون چادری در اون وجود نداره ، چون چادر عقیده پدر و مادرمه ، چون عُرف نمی پذیره ...
ولی من از چادرم متنفرم آره متنفرم چون نمی گذاره من بچگی کنم چون منو محدود میکنههههه ....

 

با سلام خدمت شما.
در مورد مطلبي كه عنوان كرديد، متاسفانه سواي از كساني كه با حجاب هستند و شايد دوست هم مي دارند ولي منطق و استدلال قدرتمندي براي آن ندارند، گروهي چون شما نيز هستند كه با حجابند ولي بي حجابي را دوست دارند و به خاطر عرف محل زندگي خودشان و يا علت هايي مانند خانواده اي مذهبي، مرداني غيرتي (برادر، پدر و شوهر)، و يا عوامل جزئي ديگر، خود را مجبور به حفظ حجاب مي بينند، و در حالي پا به جامعه مي گذارند كه، با ديده حسرت به زنان بي حجاب نگاه مي كنند، و در دل سوداي رسيدن به آن موقعيت را دارند.
اما خواهر گرامي، متاسفانه اين موضوع كه به آن "بي حجابي پنهان" اطلاق مي كنم، با دانستن فوايد حجاب نيز ممكن است از بين نرود، و يك زن و يا دختر سواي اطلاعات جامعي كه ممكن است در باره حجاب داشته باشد، به حجاب علاقمند نمي شود.
بياييد كمي در مورد اين مسئله متفاوت بينديشيم و از زاويه هاي ديگري آن را رصد كنيم:
- حس كنيد شما يك دختر بي حجاب هستيد، و سر مست از اينكه مثلاً همين الان كه در خيابان در حال قدم زدن هستيد، چندين جفت چشم شما را ميپايد. سوال: 
1. آيا اين ديدن ها و تماشا كردن ها به همين جا ختم مي شود؟ و فقط در حد چشم كشيدني است و بس؟
2. آيا اين چشم چراني كه شما به عنوان يك بي حجاب هدفش بوده ايد، باعث هيچ فعل و انفعالاتي در درون يك پسر جوان و يا حتي يك مرد متأهل نمي شود؟
3. ممكن نيست كسي كه شما را ديده است، به فرض اينكه دستش به چون شمايي نرسد، در جايي ديگر و فرصتي بهتر، چون شمايي را براي رها شدن از حس عشق بازي و دوست داشتن و تهاجم شهوت، مورد سوء نيتي قرار دهد؟(همان طور كه ممكن است شما نيز هدف همين سوء نيت قرار گيريد، حتي اگر دليلش خودتان نباشيد)
4. (با عرض معذرت) ممكن نيست نوجوان و جواني كه به سن بلوغ رسيده است و نمي تواند تا سالها ازدواج كند، به خاطر ديدن چون شمايي و طغيان غريزه قدرتمند شهوتش، به انحرافات زيادي گرفتار شود؟ (اميدورام هيچ وقت چشمتان به آمارها مانند تجاوز، خودارضائي و لواط و زناي با محارم "مانند خواهر و برادر" و ... نيفتد – باز هم شرمنده ام كه عنوان مي كنم)
5. ممكن نيست شما و چون شمايي باعث جدا كردن مثلاً يك پسر نوجوان و جوان از دامن اهلبيت (عليهماالسلام) و يا دور كننده او از درگاه خدا باشيد و از دامن بندگي خدا به دامن شيطان بكشانيدش؟ (با تجربه اي كه دارم و مواردي كه برخورد كرده ام، بوده است كه نوجوان يا جواني دچار انحرافات گفته شده بوده است، و توبه كرده است، يا متوسل به ائمه اطهار(عليهما السلام) و مخصوصاً حضرت زهرا(سلام الله عليها) شده است و بعد با رفتن در جامعه و كنترل نشدن چشمش و ديدن دختران بزك كرده مجدداً از مذهب و اعتقادات دور شده است و به انحرافاتي كه داشته است ادامه داده است)
6. به اين اعتقاد داريد كه از هر دست بدهيد، از همان دست مي گيريد؟ و يا دنيا دار مكافات است؟ فكر كنيد شما با بي حجابي و بدحجابي دل مرداني را برده ايد و آنها نسبت به خانواده خود و نسبت به همسرشان دلسرد هستند و به اين اميد به خيابان مي آيند كه دلي صفا بدهند!!! ، ممكن نيست روزي همسر شما نيز چشم و دل و قلبش در بند همين دختركان بزك كرده باشد و شما را فقط به اسم همسر بشناسد؟ دوست نداريد در قلب همسرتان باشيد؟ دوست داريد به شما خيانت بشود (البته در مقياس كوچك آن فعلاً) ؟
7. دوست داريد در گناه اجتماعي ( يا دست به دست شيطان دادن براي به انحراف كشيدن نسل انسان ها و عمل كردن به وعده اش كه جهنم را از بندگان خدا پر مي كنم) شريك باشيد؟ اگر مثلا نماز نخوانيد ضررش بيشتر متوجه خود شماست و گناه فردي حساب مي شود (البته نسبي است) ولي گناه اجتماعي به غير از گناه خودتان، به دوش كشيدن بار گناه به انحراف كشاندن جامعه نيز هست).
8. زيبايي و جلوه گري شما تا چه زماني خواهد بود، شايد تا يك زمان معيني هم با لوازم آرايشي خود را زيبا نشان بدهيد، بعد چه مي شود؟ آيا حسرت بندگي نكردن براي خدايي كه عمل به دستوراتش واجب است، دامنگيرتان نمي شود؟ زيبايي و امتحان شدن به خاطر آن فقط در زمان معيني هست و فقط در همان زمان عمل كردن به آن ارزش دارد، وگرنه در پيري كه چشمي به دنبال شما نيست...
9. هيچ وقت به پيرزنان و سالمندان نگاهي كرده ايد؟ به سراي سالمندان سري بزنيد، و خوب نگاه كنيد، كه به زودي مانند همينها مي شويد. به آنجا كه رسيديد از شما حجاب هم نخواسته اند، تا جوان هستيد حجاب ارزش دارد. 
پس محبوبه خدا باشيد، نه محبوبه چشم هاي خيره مانده از طغيان شهوت و غريزه جنسي؛ تا در روزي كه خواهد آمد، از مادرمان حضرت زهراي مرضيه(سلام الله عليها) شرمنده و خجلت زده نباشيد. زيرا خدا نعمت محيطي را به  شما داده است كه مجبور به بي حجاب بودن نيستيد، و حداقل از اين لحاظ قدمي از آنها كه محيطشان فاسد است، پيشتر هستيد، پس قدر اين نعمت و اين فرصت را بدانيد...

محمد بازدید : 14 سه شنبه 11 تیر 1392 نظرات (0)

نظر آشنا و جواب به ایشان:

من یه دوست محجبه دارم که خیلی متین و زیباست ولی بخاطر روگیری زیاد چیزی از چهره اش پیدا نیست، به همین خاطر این بنده خدا هیچ خواستگاری نداشته تا حالا
خیلی دلم براش می سوزه چون اگر اهل آرایش و روی خوش نشون دادن به نامحرم بود تا حالا حتما ازدواج کرده بود...
امروزه پسراي جامعه تا زيبايي هاي يه دختر رو نبينند براي ازدواج دنبالش نمي روند، و چادر جلوي اين پسنديده شدن رو مي گيره...

با سلام.
خواهر گرامي، انگار در ذهنتان كمي مسائل را با هم آميخته ايد و اهميت ها را مد نظر قرار نمي دهيد.
اول چند سوال:
-بايد ديد آيا مهم ترين علت ازدواج نكردن اين دوست شما همين رعايت حجاب است؟ و همه باحجاب ها در دنيا با همين مشكل مواجه هستند؟
-اگر دوست شما حجابش را كنار بگذارد، و به اين وسيله محكم ترين واجبات خداوند كه سفارش هاي فراواني در قرآن و احاديث به آن شده است را كنار گذارد، آيا موفق به ازدواج مي شود؟ و اصولاً آيا ازدواج موفقي خواهد داشت؟ و يا هر چه بيشتر خودش را نشان دهد ازدواجش موفقتر خواهد بود؟
-كدام كمالات انساني دوست شماست كه بايد با كنار گذاشتن حجاب آن را نشان دهد؟ و حجاب آن را پوشانده است؟!!!
-انگار مي كنيم حجابشان را كنار گذاشتند، آيا پسراني كه به خواستگاري ايشان مي آيند، علتش شهوت و هوس و دست يابي دو روزه به اين زيبايي نخواهد بود؟ آيا علتش رسيدن به ظاهري نيست كه در كشاكش همين جامعه و برخورد با زيباتر از اين دختر، به دختران ديگر گرايش پيدا مي كند؟
-خدا تواناتر است يا بندگانش؟ آيا براي رسيدن به يك خواسته، با كنار گذاشتن خدا مي توان از بندگان ضعيفش انتظار براورده شدن مشكل را داشت؟ مثلاً چون حجاب و امر خدا را اطاعت مي كند، پس ازدواج نمي كند، حال بيايد و به خواست بعضي از هوس رانان جامعه لباس بپوشد تا زودتر به ازدواج برسد؟ !!! آيا اين اعتقاد به شرك بيشتر شبيه نيست؟
خوب، مي بينيد كه محور حرف شما در اين خلاصه شده است كه كسي رضايت مردم را به رضايت خداوند بزرگ ترجيح دهد تا زودتر به خواست خود برسد،  شايد بدانيد كه اگر مراد دل كسي در اين موضوع كه گفته شد برآورده شود، هيچ سرانجام خيري در انتظارش نخواهد بود...
اما مشكلي كه گفتيد، اين روزها كمي در چشم مي زند، پسراني كه در جامعه دنبال تيپ و قيافه هستند، و دختراني كه خود را مجبور به نشان دادن مي بينند تا مثلاً زودتر ازدواج كنند (البته به خوبي مي بينيم كه خودنمايي ها هيچ گاه براي ازدواج و يافتن همسر نبوده است، بلكه خودفروشي به چشمان خريدار جامعه بوده است)
اول به سراغ اين پسرها مي رويم:
شما به اين فكر كنيد، پسري كه درك درستي از زندگي مشترك ندارد، و از همه اخلاقياتي كه بايد در مورد آن براي انتخاب يك همسر مناسب اقدام كند، فقط به چهره و نوع لباس پوشيدن طرف نگاه مي كند، چه نتيجه اي انتظارش را مي كشد؟ آيا واقعاً آمار يك طلاق از هر سه ازدواج در تهران يكي از نتايج آن نمي شود؟-(خوب مي دانيم كه مسائل مالي بهانه اي بيش نيست و اگر عشقي فراتر از هوس و كشش غريزه در كار بود با اين موارد به هم نمي خورد)- اگر كمي در علت بيشتر اتفاقات ناگوار و حوادث تلخ اجتماع بنگريم، به راحتي مي توانيم ريشه بيشتر آنها را در خود نمايي ها و در چشم چراني ها جستجو كنيم.
در ضمن اگر كمي تحقيق كنيد و چشم باز كنيد، خواهيد ديد كه اصولاً بيشتر اين ازدواج ها نارس هستند و مثلاً پسري فقط وقتي چشمش زيبايي يك دختر را گرفت، و غريزه و شهوتش به تكاپو انداختش، به اين نتيجه مي رسد كه عاشق شده است و بايد ازدواج كند. و از ازدواج فقط همين را فهميده است كه بايد با زني زيبا در جامعه دست به دست هم پياده روي كند و عاشقانه صحبت كند !!!
البته در اين موضوع هميشه دو طرف دختر و پسر در اشتباه هستند. اين راه با اشتباه هر دو گروه به بي راهه مي رود. در مورد دخترها نيز همين طور است:
سواي از دختراني كه به بي حجابي و بد حجابي عادت كرده اند و يا فرهنگ خانوادگي آنها اينگونه تربيتشان كرده است، اگر بنا را به اين بگذاريم كه مثلاً اين دختران براي پيدا شدن يك جفت و همسر مناسب بايد اينگونه باشند، كمي دقت كنيد و ببينيد آيا بعد از اينكه به سلامتي، چشمي زيبايي و كمالات !!! اين دختران را ديد و كشفشان كرد!!! و ازدواجي صورت گرفت، چرا حجابشان را رعايت نمي كنند (البته به نوع ديد شما كه بي حجابي براي خريده شدن در چشمي بود، حال كه خريداري صورت گرفته است، اين جلوه گري براي چه ادامه دارد؟؟؟) مي بينيد كه تن و زيبايي را به نگاه ها فروختن كاري عادي شده است كه، حقيقت رفتاري يك گروه از دختران و زنان جامعه ما شده است...
و در پايان، اگر دختري به اين نتيجه رسيده است كه كنار گذاشتن حجاب آخرين چاره است تا ازدواج كند، لطفاً اين آيه را با اعتقاد و اشتياق بخواند:


 وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَکَفَی بِاللَّهِ وَکِیلًا (احزاب/۳)* و بر خدا اعتماد كن همين بس كه خدا نگهبان توست

اي كاش دختران و زنان جامعه مي دانستند به خاطر رفتار مخاطره انگيز آنها در جامعه، چه اتفاقات ناگواري كه در روحيه افراد نمي افتد، و چه معادلاتي در زندگي و سرنوشت جوانان جامعه كه به هم نمي خورد. اين در حالي است كه شايد از همين دست اتفاقات در اطرافيان خودشان نيز بيفتد و باز چشمشان باز نشود...
و اي كاش زشتي و نحسي و كثيفي اين كار در چشمشان زيبا جلوه نكند...

محمد بازدید : 11 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)

  • روزگاری بود كه دختر‌ها در انتظار شاهزاده‌ سوار بر اسب سفید بالداری بودند كه از آن سوی ابرها سر و كله‌اش پیدا شود و آنها را به دنیای مورد علاقه‌شان ببرد. اما با گذشت قرن‌های متمادی ماهیت این شاهزاده‌ها به مرور زمان تغییر كرد. اینكه اول شاخ اسب‌هایشان محو شد یا بال‌هایشان مهم نیست و به هر حال امروز و در این روزگار دیگر خبری از این قبیل شاهزاده‌ها نیست. به قول مادربزرگ‌ها دوره آخرزمان است. برگ‌های سرنوشت طور دیگری ورق خورده. زنان امروز جزئی از مردان اجتماع شده‌اند كه دیگر نه‌تنها در بسیاری از موارد از مردان كمتر نیستند بلكه قابلیت‌های بیشتری هم نسبت به مردان پیدا كرده‌اند. خلاصه اینكه یك خبر داغ و دست اول: «خانم‌ها توجه كنید كه با شرایط امروزی این مردان هستندكه به دنبال پرنسسی سوار بر اسب سفید بالدار می‌گردند.»

 

محمد بازدید : 14 سه شنبه 04 تیر 1392 نظرات (0)

امام عَلیٍّ(ع): مَنْ أَرَادَ مِنْکُمْ أَنْ یَعْلَمَ کَیْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْیَنْظُرْ کَیْفَ مَنْزِلَةُ اللَّهِ مِنْهُ عِنْدَ الذُّنُوبِ کَذَلِکَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى.


هر کس از شما که می خواهد جایگاه و منزلت خود را در نزد خداوند بداند،‌ پس باید ببیند که جایگاه و منزلت خداوند در آن هنگام که به گناهی می رسد چگونه است. جایگاه او نزد خداوند تبارک و تعالی، به همان مقدار است که جایگاه خداوند در نزد او است.

بحارالانوار، جلد 67، صفحه

محمد بازدید : 12 پنجشنبه 30 خرداد 1392 نظرات (1)

  • زیبا بودن در خوشبختی افراد چه میزان تاثیر دارد
  • همه انسان ها به صورت ذاتی و طبیعی به زیبایی گرایش دارند و به سمت آن كشیده می شوند. زیبایی امری است كه هرگز هیچ یك از فیلسوفان و دانشمندان نتوانسته اند به تعریفی یكسان از آن دست یابند. علت اصلی این امر هم نسبی بودن امر زیبایی است.
  •   

 

  • به بیان دیگر چون زیبایی امری نسبی  است تعریف آن از دید هر فردی به چیزی خاص اطلاق می گردد. در واقع زیبایی از دید افراد متناسب با نوع نگاه و تفكرشان متفاوت است. ممكن است فردی امری یا شی را زیبا بنامد در حالیكه دیگری همان امر یا شی را نه تنها زیبا ندانسته بلكه زشت بداند. اما به هر صورت توجه به زیبایی و تمایل آن در همه انسان ها وجود دارد. یقینا این رغبت و تمایل به داشتن زیبایی ها در امر مهمی چون ازدواج هم برای افراد نمود پیدا كرده  و بقیه در ادامه مطلب ...
محمد بازدید : 12 پنجشنبه 30 خرداد 1392 نظرات (0)
 
گاهی گمان نمیکنی و میشود

گاهی نمیشود که نمیشود

گاهی هزار دعا بی اجابت است

گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود

گاهی گدای گدایی و بخت نیست

گاهی تمام شهر گدای تو میشود!!

محمد بازدید : 13 پنجشنبه 30 خرداد 1392 نظرات (0)

خیس از مرور خاطره های بهار بود

ابری که روی صندلی چرخدار بود

 

ابری که این پیاده رو او را مچاله کرد  

روزی پناه خستگی این دیار بود

 

آن روزها که پای به هر قله می گذاشت

آن روزها به گُرده ی طوفان سوار بود

 

حالا به چشم رهگذران یک غریبه است

حالا چنان کتیبه ی زیر غبار بود

 

بین شلوغی جلوی دکّه مکث کرد

دعوا سر محاکمه ی شهردار بود

 

آن سوی پشت گاری خود ژست می گرفت

مرد لبوفروش سیاستمدار بود

 

از جنگ و صلح نسخه که پیچید ادامه داد:

اصرار بر ادامه ی جنگ انتحار بود

 

این سو کسی که جزوه ی کنکور می خرید

در چشمهاش نفرت از او آشکار بود

 

می خواست که فرار کند از پیاده رو

می خواست و ... به صندلی خود دچار بود

 

دستی به چرخها زد و سمت غروب رفت

ابری فشرده درصدد انفجار بود

 

خاموش کرد صاعقه های گلوش را

بغضی که روی صندلی چرخدار بود

 

ابوالحسن صادقی پناه  

محمد بازدید : 9 پنجشنبه 30 خرداد 1392 نظرات (0)

  • احساس آرامش و راضی‌بودن از بدن و رابطه زناشویی کار آسانی نیست اما در هر سنی امکا‌ن‌پذیر است. کافی  است احساس آزادی درونی داشته باشید و نگاه مثبتی به خود بیندازید. داشتن اعتماد به نفس جنسی، یعنی جرأت دادن به خود برای ملاقات با همسر و وارد شدن به یک رابطه زناشویی بدون هیچ ترسی...
  • همسر خوب، همسری است که از نظر جنسی همسر خود را سرکوب نکند و به همراه او یک رابطه لذت‌بخش به وجود آورد. مسخره یا مقایسه کردن اشتباه بزرگی است. اعتماد به نفس جنسی در یک مرد یا زن با نگاه‌های همسر تقویت می‌شود. چیزی به نام حافظه جسمی واقعا وجود دارد. اندام‌های ما تمام تجربه‌های مثبت و منفی را در خود ذخیره می‌کنند. هر چه تجربه‌های مثبت ما ...
  • بقیه در ادامه مطلب

 

محمد بازدید : 39 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم.

نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم.

بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود.

نگوییم : گرفتارم.

 بگوییم : راست می‌گی؟ راستی؟

نگوییم : دروغ نگو.

 بگوییم : خدا سلامتی بده.

نگوییم : خدا بد نده.

 بگوییم : هدیه برای شما.

نگوییم : قابل ندارد.

 بگوییم : با تجربه شده.

نگوییم : شکست خورده.

 بگوییم: قشنگ نیست.

نگوییم : زشت است.

 بگوییم: خوب هستم.

نگوییم: بد نیست.

بقیه در ادامه مطلب

محمد بازدید : 19 یکشنبه 26 خرداد 1392 نظرات (0)

تشکیل کانونى به نام خانواده اهمیت شایان توجهى دارد زیرا براى هر کسى یک بار در طول زندگیش این فرصت پیش مى آید و هر کدام از دختر و پسر مى خواهد براى خود شریکى در مسیر زندگى خویش برگزیند که قصد دارد تا پایان عمر با وى باشد که از همه اسرار و رموز او باخبر خواهد گردید. شریکى که مادر فرزندان، و مربّى کودکان است و یا آن که پدر و مسؤول و مدیر خانواده است و در صورت انتخاب درست، به اعتبار و عزت و آبروى طرفین افزوده خواهد شد، بنابراین عقل و برهان چنین قضاوت مى کند که درباره ى همسر آینده باید بررسى هایى بعمل آورد. از این جهت حضرت امام رضاعلیه السلام فرموده اند:

«النکاحُ رِقٌ فاذا انْکَحَ اَحَدُکُمْ ولیْده فَقَدْ ارقّها فلْینْظُرْ اَحَدَکُمْ لِمَنْ یَرُقُّ کریمته.»( وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 14، ص 52) (نکاح (دختران خود را بنکاح مردان در آوردن) بمنزله کنیزى باشد (مردان بالخصوص اعراب، با زن خود رفتار کنیزى میکنند) پس هر گاه کسى از شما دختر خود را بنکاح مردى در آورد مانند آنست که او را بکنیزى داده، پس البته باید هر یک از شما توجه و ملاحظه نماید که فرزند گرامى و عزیز خود را بکنیزى چه کسى در مى‏آورد (دقت و توجه کامل در دیانت و اخلاق و توانا بودن شوهر بر نفقه بنماید).)
آنچه که در مورد چهار بنیه گفته شد ... بقیه در ادامه مطلب

درباره ما
سایت جامع آموزش مسائل حوزه اجتماعی مسائل ازدواج و نکات شناختی وشخصیتی در ازدواج حجاب
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا وبسایت کلید توانسته نیاز شما را برآورده نماید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 122
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 123
  • بازدید ماه : 123
  • بازدید سال : 190
  • بازدید کلی : 1,887