loading...
بزرگترین وبسایت آموزشی اجتماعی
محمد بازدید : 12 پنجشنبه 30 خرداد 1392 نظرات (0)

خیس از مرور خاطره های بهار بود

ابری که روی صندلی چرخدار بود

 

ابری که این پیاده رو او را مچاله کرد  

روزی پناه خستگی این دیار بود

 

آن روزها که پای به هر قله می گذاشت

آن روزها به گُرده ی طوفان سوار بود

 

حالا به چشم رهگذران یک غریبه است

حالا چنان کتیبه ی زیر غبار بود

 

بین شلوغی جلوی دکّه مکث کرد

دعوا سر محاکمه ی شهردار بود

 

آن سوی پشت گاری خود ژست می گرفت

مرد لبوفروش سیاستمدار بود

 

از جنگ و صلح نسخه که پیچید ادامه داد:

اصرار بر ادامه ی جنگ انتحار بود

 

این سو کسی که جزوه ی کنکور می خرید

در چشمهاش نفرت از او آشکار بود

 

می خواست که فرار کند از پیاده رو

می خواست و ... به صندلی خود دچار بود

 

دستی به چرخها زد و سمت غروب رفت

ابری فشرده درصدد انفجار بود

 

خاموش کرد صاعقه های گلوش را

بغضی که روی صندلی چرخدار بود

 

ابوالحسن صادقی پناه  

محمد بازدید : 38 چهارشنبه 29 خرداد 1392 نظرات (0)

بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم.

نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم.

بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود.

نگوییم : گرفتارم.

 بگوییم : راست می‌گی؟ راستی؟

نگوییم : دروغ نگو.

 بگوییم : خدا سلامتی بده.

نگوییم : خدا بد نده.

 بگوییم : هدیه برای شما.

نگوییم : قابل ندارد.

 بگوییم : با تجربه شده.

نگوییم : شکست خورده.

 بگوییم: قشنگ نیست.

نگوییم : زشت است.

 بگوییم: خوب هستم.

نگوییم: بد نیست.

بقیه در ادامه مطلب

درباره ما
سایت جامع آموزش مسائل حوزه اجتماعی مسائل ازدواج و نکات شناختی وشخصیتی در ازدواج حجاب
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا وبسایت کلید توانسته نیاز شما را برآورده نماید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 47
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 67
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 68
  • بازدید ماه : 68
  • بازدید سال : 135
  • بازدید کلی : 1,832