تشکیل کانونى به نام خانواده اهمیت شایان توجهى دارد زیرا براى هر کسى یک بار در طول زندگیش این فرصت پیش مى آید و هر کدام از دختر و پسر مى خواهد براى خود شریکى در مسیر زندگى خویش برگزیند که قصد دارد تا پایان عمر با وى باشد که از همه اسرار و رموز او باخبر خواهد گردید. شریکى که مادر فرزندان، و مربّى کودکان است و یا آن که پدر و مسؤول و مدیر خانواده است و در صورت انتخاب درست، به اعتبار و عزت و آبروى طرفین افزوده خواهد شد، بنابراین عقل و برهان چنین قضاوت مى کند که درباره ى همسر آینده باید بررسى هایى بعمل آورد. از این جهت حضرت امام رضاعلیه السلام فرموده اند:
«النکاحُ رِقٌ فاذا انْکَحَ اَحَدُکُمْ ولیْده فَقَدْ ارقّها فلْینْظُرْ اَحَدَکُمْ لِمَنْ یَرُقُّ کریمته.»( وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، ج 14، ص 52) (نکاح (دختران خود را بنکاح مردان در آوردن) بمنزله کنیزى باشد (مردان بالخصوص اعراب، با زن خود رفتار کنیزى میکنند) پس هر گاه کسى از شما دختر خود را بنکاح مردى در آورد مانند آنست که او را بکنیزى داده، پس البته باید هر یک از شما توجه و ملاحظه نماید که فرزند گرامى و عزیز خود را بکنیزى چه کسى در مىآورد (دقت و توجه کامل در دیانت و اخلاق و توانا بودن شوهر بر نفقه بنماید).)
آنچه که در مورد چهار بنیه گفته شد نه تنها باید در خود بیابیم که آمادگی اولیه برای ازدواج است بلکه همین چهار بنیه را با شکل دیگری در طرف مقابل بیابیم. از این جهت به معیارهایی در مورد همسر آینده اشاره می کنیم که می تواند راهکارهای عملیاتی ما برای انتخاب همسر و تسهیل کننده این انتخاب باشد. در این مورد باید توجه داشت که خصوصیات زوجین قطعا باهم تفاوت دارد و البته از میان همین تفاوتهاست که کمالات ایجاد می شود. در این مورد باید به چند نکته توجه داشته باشیم:
1 . بى تردید هدف از ازدواج و تشکیل یک زندگى مشترک رسیدن به کمال است و در لحظه لحظه زندگى باید در این مسیر گام برداشت . چنین هدفى اقتضا مىکند هر یک از طرفین مکمل دیگرى باشند، یعنى در به کمال رسیدن دیگرى عنصرى مؤثر به شمار آیند و زمینه کمال دیگرى را فراهم آورند .
2 . ایفا کردن این نقش به ویژگى هایى نیاز دارد که هر یک از طرفین باید از آن برخوردار باشند.
البته این ویژگىها باید، بدون مقایسه با فرد دیگر، در زوجین مشاهده شود. اگر ویژگىهاى افراد را با یکدیگر مقایسه کنیم، از سه حالت خارج نیست:
1) هر دو از آن برخوردارند .(مشابه)
2) هیچ کدام برخوردار نیستند .(مشابه)
3) یکى برخوردار و دیگرى برخوردار نیست . این فرض خود دو حالت دارد:
الف) دیگرى از این ویژگى برخوردار نیست .
ب) شخص دیگر ضد و مخالف آن را دارد .
3 . نکته اساسى در این بحث آن است که چگونه یکى مىتواند مکمل عقل و ایمان و کمالات دیگرى باشد. در این جا، از بین تمام شرایط لازم، دو شرط مشابه و نامشابه بررسى مىشود.
آیا مشابه بودن براى مکمل بودن لازم استیا متفاوت بودن؟ درکجا؟ در چه صفتى باید افراد مشابه باشند و در چه صفتى متفاوت؟ براى مثال آیا تفاوت در ایمان موجب کمال دیگرى مىگردد یا تشابه؟ بنابراین، نمىتوان به طور کلى مشابه بودن را موجب کمال و متفاوت بودن را موجب انحطاط دانستیا بر عکس. باید به اوصاف توجه داشت; یعنى تشابه در بعضى صفات موجب کمال مىشود و در برخى صفات موجب انحطاط. افزون بر این حتى درجه برخوردارى از اوصاف نیز مؤثر است. چون صفات روحى انسان پیوستارى بسیار وسیع دارد; مانند ایمان . هرگز کسى خود را بى ایمان نمىشمارد; ولى اگر افراد با ایمان را با هم مقایسه کنیم، در مىیابیم نفراول با نفر آخر تفاوت بسیاى دارد . بنابراین، باید کمى دقیقتر به موضوع نگاه کرد .
در زندگى مشترک، شما باید بیشتر در صدد تطبیق اوصاف باشید . آن میزان از اختلاف که موجب کمال گردد خواه ناخواه وارد زندگى خواهد شد . بدین سبب، دستورهاى فقهى و اخلاقى و خانوادگى بیشتر براحراز نکات و اوصاف مشترک اهتمام مىورزند و مىگویند باید در اوصاف همسنگ و کفو یکدیگر باشند. بنابراین، در ازدواج باید ابتدا اوصاف را بر شمارید. فرض کنید 100 صفت در آدمى وجود دارد. بعد کتب مربوط به ازدواج را بررسى کنید تا در یابید کدام یک از اوصاف باید مشابه باشد و مشابه بودن در آنها زمینه ساز کمال به شمار مىآید.
آنچه که در خصوصیات جنسیت مردان و جنسیت زنان بصورت حداکثری دیده می شود اینست که مردان کلی نگر، آینده نگر، عقل گرا و در پیش بینی امور سعی بر حساب علل مادی دارند، معمولا صبر مردان در تحمل سختی ها و نابسامانی های زندگی کم است. در حالیکه زنان احساساتی و جزئی نگر نسبت به مشکلات و مسائل پیرامون خود بوده و می توانند با عطوفت خود بر مشکلات صبر کرده و سنگ صبوری برای مردان باشد. در همین خصوصیات می بینید که مردان و زنان می توانند مکمل یکدیگر بوده و باعث به کمال رسیدن زندگی خود شوند.
چنان که در روایات اشاره شده است، برخى از اوصاف باید در مرد باشد و وجودش براى مرد بیشتر ضرورت دارد; مانند غیرت و شجاعت اجتماعى. برخى دیگر باید در زن باشد و وجودش در زن بیشتر ضرورت دارد; مانند حیاو مهربانى. پر واضح است در این اوصاف وجود اختلاف ضرورت دارد و اختلاف زمینه ساز کمال خواهد بود. اگر مردى به اندازه زن رؤوف و مهربان یا به تعبیر دیگر احساساتی باشد، نه تنها مدیریت خانواده بلکه تربیت فرزندان نیز آسیب مىبیند. در این امور باید اختلاف را پذیرفت; زیرا زمینه کمال را فراهم مىآورد، اما در باقى امور باید همدیگر را تحمل کرد.
در امورى مانند درون گرا و برون گرا بودن، باید توجه داشت، اختلاف آن قدر زیاد نباشد که از تحمل طرفین فراتر رود. پس میزان و معیارى جهت استکمالى بودن این اوصاف نیست، تنها معیار تحمل طرفین است، یعنى در این امور ظرفیت طرفین معیار است. باید اختلاف در این اوصاف به اندازهاى باشد که بتوان با توجه به اوصاف مشترک و منحصر به فرد، اختلاف را تحمل کرد . در پایان تاکید مىشود، هرگز خودتان در پى اختلاف داشتن نباشید . تنها توان تحمل خویش را افزایش دهید تا بتوانید با اختلافى که ناخودآگاه وارد زندگى تان مىشود، سازگارى داشته باشید .